Posts

Showing posts from November 10, 2002
دوست دارم سوار موج دريا شوم تنا به كرانها روم.. يا بالي گيرم كه به آسمانها روم...يا اين هردو را واگذارم و روحي گيرم كه به جائي روم كه آرام گيرم. . آن زمان كه عقل را رها كردم خود را پيدا كردم.. به نداي دل گوش كردم و خود را با غمي جديد هم آغوش كردم از شدت اين غم سوختم و از هيچ دوباره خود را ساختم . اي جوان مرد در اين راه مرد باش و در مردي فرد باش وبا دل پر درد باش كار خام مكن و هر كاري كني جز تمام مكن و در هوا وهوس مقام مكن وهوا و حرص را بر خود رام مكن اگر عزم اين كار داري خيز و قصد راه كن نه زاد راه بر گير و نه كس را همراه كن و نه همراه را آگاه كن
بعد از آن ديوانگيها اي دريغ باورم نايد که عاقل گشته ام گويا ((او)) مرده در من اين کان چنين خسته و خاموش و باطل گشته ام . هردم از آيينه ميپرسم مللول چيستم ديگر به چشمت چيستم؟ ليک در آيينه ميبينم که واي سايه اي هم زآنچه بودم نيستم . همچو آن رقاصه ي هندو بناز پاي ميکوبم ولي ير گور خويش وه که با صد حسرت اين ويرانه را روشني بخشيده ام از نور خويش . ره نمي جويم به سوي شهر روز بي گمان در قعر گوري خفته ام گوهري دارم ولي او را زبيم در دل مردابها بنهفته ام . مي روم اما نمپرسم زخويش ره کجا؟ منزل کجا؟ مقصود چيست؟ بوسه ميبخشم ولي خود غافلم کاين دل ديوانه را معبود کيست . او)) چو در من مرد نا گه هرچه بود)) در نگاهم حالتي ديگر گرفت گوييا شب با دو دست سرد خويش روح بي تاب مرا در بر گرفت . آه آري اين منم اما چه سود او ))که در من مرد ديگر نيست نيست)) مي خروشم زير لب ديوانه وار او)) که در من بود آخر کيست ... کيست؟))
خورشید از پشت پنجره به بدن سرد و یخ کرده من میتابد تا روح فراری من از این جسم سرد باز یه کالبدم آرام آرام باز گردد . قلم در دست گرفتم تا بنویسم ولی هرچه قدر تلاش کردم تلاشی بس عبث بود چون که قلم بیچاره من دیگر خونی در تن نداشت ... او دیگر زنده نبود . فریاد .. فریاد ... ولی صدایی ازاین لبان بهم دوخته شده به گوش این ناشنوایان نمی رسد . پرنده اسیر را رها کردم ...افسوس که او در آزادی مرد.
براش از حافظ مي خونم ميگه برو بابا حال داري يه چي بخون تا بتونم شكم زن و بچه هام و سير كنم.از عرفان و سلوك براش ميگم ميگه يه چي بگو تا بتونم قسطهاي عقب افتادم و بدم.از.....ديدم راست ميگه ..هر چي براش بگم صبر كن كه آخرت از آن توست ...عرفان اينو ميگه و دين...خلاصه ديدم چيزي نگم بهتره چون ميگه ميدوني چيه؟؟؟ميگم نه ميگه هركي پول داره هم اين دنيارو داره هم اون دنيارو . داشتم فكر ميكردم هروقت خوردم زمين و از درد خواستيم گريه كنيم گفتن مگه مردم گريه ميكنه هروقت اتفاقي افتاد كه داشتيم گريه ميكرديم گفتن مگه دختري گريه ميكني؟؟ خلاصه حالا داريم گريه ميكنيم ...گريه كنيد مسلمونا گريه كنيد ثوابه شب اول قبر موقعه جوابه . ناپلئون ميگه اونقدر شكست خوردم كه شكست دادن و يادگرفتم...ياشكست پله پيروزيه...حالا ما اونقدر همه رو شكست داديم كه حالا تا چند ساله ديگه افغانستانم شكستمون ميده . الو...فوت فوت...الو..فوت فوت...خدا لعنت كنه اين گراهام بل و تلفن براي مكالمه اختراع كرد يا اسباب مردم آزاري . آقا 1000000 پول داري بدي قرض من ..نه...پس تو اگه اينقدر پول نداري واسه چي زنده هستي . آقا 100 تومان