Posts

Showing posts from March 9, 2003
نويد باز آمد تا بگويد و بنويسد و بخواند ... بگويد از رنجها .. بشنود از دردها ... بنويسد از غصه ها و بخواند از غمها من پس از مدتي سکوت آمدم ولي باز آمدم تا بگویم من هنوز هستم و هرکجا که باشم و هستم آسمان مال من است آمدم تا بگویم تا شقايق هست زندگي بايد کرد و در نتيجه بگويم به همگان که دوستت دارم را از من بسيار شنو و دوستم داری را با من بسيار بگو آری من امروز دگر بار آمدم تا در کنار شما عزيزان باشم . . هوا هوای بهاری است آنرا حس مي کنيد صدای چلچله های عاشق را مي شنويد رويش دوباره را باز مي بينيد و بوی بهار ار در فضا یک باره ديگر استنشاق مي کنيد آری بهار آمد راستي که چند شب ديگه هم شب چهار شنبه سوری است شب غلبه گرما بر سرما شب غلبه روشني بر تاريکي و در آخر شب جشن و سرور آری به راستي که باید این شب را جشن گرفت و با عشق و سرور و شادی شب را صبح کرد يک صدا همگی فرياد بر آريد : که زردی من از تو و سرخي تو از من هر روزتان بهاری و همراه با جشن و سرور دوران غم کوتاه باد . اهــــورايــــي بـــــاشــيــد